فضای سیاسی، رسانههای غربی - عربی در روزهای اخیر بار دیگر به کانون اظهارنظرهای متعدد در قبال جمهوری اسلامی ایران مبدل شده است. آمریکاییها از جمله نیکی هیلی نماینده آمریکا در سازمان ملل ادعای لزوم خلع سلاح موشکی و مقابله با دخالت ایران در منطقه را مطرح کرده است.
نشست اتحادیه عرب در حالی در عربستان برگزار شد که در بیانیه پایانی بار دیگر ایران را متهم به دخالت در امور کشورهایی کرده و خواستار پایان دخالت ایران در یمن و سوریه شدهاند. اما ماکرون رئیسجمهور فرانسه در کنار تکرار ادعاها درباره لزوم بررسی وضعیت موشکی و رفتارهای منطقهای ایران، خواستار مذاکره با ایران و روسیه درباره سوریه و منطقه شده است. اتحادیه اروپا نیز مدعی شده ایران و روسیه باید از نفوذ خود برای عدم استفاده سوریه از سلاح شیمیایی بهره گیرند.
مجموع این مواضع در حالی مطرح میشود که بامداد شنبه آمریکا، انگلیس و فرانسه البته با حمایت برخی کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی به موشکباران سوریه پرداختهاند. اقدامی که مغایر با تمام قوانین و منشور ملل متحد است که البته با واکنش و محکومیت جهانی همراه شد.
با توجه به جمیع این شرایط، چند نکته درباره آنچه در قبال جمهوری اسلامی مطرح شده قابل توجه است. نخست آنکه بحران اصلی غرب آسیا مسئله تروریسم است. در این میان دو رفتار در قبال تروریسم مشاهده میشود یک سوی معادله عراق و سوریه هستند که در سالهای اخیر مبارزات گستردهای با تروریسم داشتهاند در حالی که حامی اصلی آنها در این مبارزه جمهوری اسلامی ایران، جبهه مقاومت منطقه و در سالهای کنونی روسیه بودهاند.
در سوی دیگر معادله ائتلاف آمریکایی قرار دارد که جز حمایت از تروریستها و استمرار بحران در منطقه کارکرد دیگری نداشتهاند. تجاوز موشکی بامداد شنبه به سوریه نشان داد که ائتلاف آمریکایی همچنان یک هدف را در دستور کار دارد و آن حمایت از گروههای تروریستی است چنانکه این موشکباران پاسخی بود به دستاوردهای ارتش سوریه در غوطه شرقی و دوما که شکست سنگین تروریستها بود. در همین حال رژیم صهیونیستی چند روز پیش از این تجاوز، اقدام به بمباران پایگاه نظامی تیفور در حمص سوریه کرد که آن نیز در حمایت از تروریستها بوده است. در همین حال کشورهای عربی مانند عربستان، که در نشست ریاض ادعای بشردوستی سر میدادند از یکسو رسما اذعان کردهاند که هزینه تحرکات نظامی غرب در سوریه را میپردازند و از سوی دیگر مستقیما به کشتار مردم یمن ادامه میدهند. سکوت این کشورها در برابر سرکوب ملت فلسطین توسط رژیم صهیونیستی را نیز باید افزود.
با توجه به این حقایق میتوان گفت آنانی که باید خلع سلاح شوند نه ایران و جبهه مقاومت بلکه آمریکا، شرکای غربی آن، ارتجاع عربی و رژیم صهیونیستی هستند که رسما نشان دادهاند که تهدیدی برای امنیت و ثبات جهان میباشند که نمود آن را در تحولات روزهای اخیر سوریه میتوان مشاهده کرد.
دومین نکته ادعاهای مطرح شده مبنی بر لزوم مذاکره با ایران و روسیه برای برقراری ثبات در سوریه است که از زبان ماکرون رئیسجمهور فرانسه مطرح شده است. در باب این ادعا نیز چند محور قابل توجه است. اول آنکه ادعای اروپا مبنی بر لزوم اقدام ایران و روسیه برای جلوگیری از استفاده سوریه از سلاح شیمیایی همان اتهامزنی مبنی بر نقش سوریه و متحدانش در حملات شیمیایی است که در لفظی به اصطلاح صلحطلبانه مطرح شده در حالی که تمام شواهد نشان میدهد استفاده کننده از سلاح شیمیایی گروههای تروریستی هستند که تحت حمایت آمریکا، برخی کشورها غربی، عربی و رژیم صهیونیستی هستند و حتی ائتلاف آمریکایی در حمایت از آنها اقدام به موشکباران سوریه کرده است. لذا ادعای اتحادیه اروپا فرافکنی و پاک کردن صورت مساله یعنی کمرنگسازی نقش تروریستها در حملات شیمیایی است.
دوم آنکه کشورهایی مانند فرانسه که اقدام به موشکباران عضو سازمان ملل در حمایت از تروریستها میکنند قطعا صلاحیت صحبت از مذاکره و روند سیاسی را ندارند چراکه اگر در رفتار آنها برای رویکرد سیاسی صداقتی وجود داشت هرگز اقدام به بمباران سوریه نمیکردند. موشکباران سوریه در حمایت از تروریسم واهی بودن رویکرد مذاکراتی آنها را نشان میدهد. در همین حال طرح موضوع مذاکره سیاسی با ایران و روسیه برای حل بحران سوریه در شرایطی که چند روز از موشکباران سوریه میگذرد بیانگر آن است که غرب از یکسو به دنبال انحراف افکار عمومی از جنایتی است که خود در سوریه رقم زده و سعی دارد با ادعاهای دیپلماتیک پرونده سیاه خود را پنهان سازد.
گفتوگو به سبک بیمنطقها
از سوی دیگر این سناریو را نشان میدهد که غرب به دنبال بهرهگیری از سیاست چماق و هویج برای باجگیری است.
غرب با ادعای رویکرد سیاسی چنان القاء میسازد که سوریه، ایران و روسیه به دنبال راهکار سیاسی نبودهاند و غرب برای آوردن آنها پای میز مذاکره است به گزینه نظامی و موشکباران سوریه روی آورده است. این سیاست چماق و هویج برای تحریک افکار عمومی در حالی صورت میگیرد که سوریه و متحدانش همواره بر اصل راهکار سیاسی تاکید داشتهاند و مذاکرات آستانه و سوچی خود گواهی بر این امر است. اگر غرب واقعا به دنبال راهکار سیاسی و نقش ایران و روسیه در حل بحران سوریه است باید به جای جوسازی و رفتارهای تحریکآمیز پذیرنده راهکارهای اجلاسهای آستانه و سوچی باشد در غیر این صورت مواضع آنها در باب راهکار سیاسی صرفا ادعایی فریبکارانه است که هیچ دستاوردی برای صلح منطقه نخواهد داشت.
کشورهای غربی با موشکباران سوریه نشان دادند که منطق گفت وگو ندارند و لذا هیچ دستاوردی در قالب طرحهای آنها برای صلح و امنیت جهان محقق نخواهد شد چنانکه پس از ۱۷ سال از حضورشان در افغانستان همچنان این کشور درگیر جنگ و ناآرامی است و تجاوز اخیر آنها به سوریه نیز سندی دیگر بر بیصداقتی آنان است که خلع سلاح این کشورها و البته عدم صلاحیت آنها برای اجرای روند سیاسی برای حل بحرانهای جهانی از جمله سوریه را نشان میدهد.
از سوی دیگر این سناریو را نشان میدهد که غرب به دنبال بهرهگیری از سیاست چماق و هویج برای باجگیری است.
غرب با ادعای رویکرد سیاسی چنان القاء میسازد که سوریه، ایران و روسیه به دنبال راهکار سیاسی نبودهاند و غرب برای آوردن آنها پای میز مذاکره است به گزینه نظامی و موشکباران سوریه روی آورده است. این سیاست چماق و هویج برای تحریک افکار عمومی در حالی صورت میگیرد که سوریه و متحدانش همواره بر اصل راهکار سیاسی تاکید داشتهاند و مذاکرات آستانه و سوچی خود گواهی بر این امر است. اگر غرب واقعا به دنبال راهکار سیاسی و نقش ایران و روسیه در حل بحران سوریه است باید به جای جوسازی و رفتارهای تحریکآمیز پذیرنده راهکارهای اجلاسهای آستانه و سوچی باشد در غیر این صورت مواضع آنها در باب راهکار سیاسی صرفا ادعایی فریبکارانه است که هیچ دستاوردی برای صلح منطقه نخواهد داشت.
کشورهای غربی با موشکباران سوریه نشان دادند که منطق گفت وگو ندارند و لذا هیچ دستاوردی در قالب طرحهای آنها برای صلح و امنیت جهان محقق نخواهد شد چنانکه پس از ۱۷ سال از حضورشان در افغانستان همچنان این کشور درگیر جنگ و ناآرامی است و تجاوز اخیر آنها به سوریه نیز سندی دیگر بر بیصداقتی آنان است که خلع سلاح این کشورها و البته عدم صلاحیت آنها برای اجرای روند سیاسی برای حل بحرانهای جهانی از جمله سوریه را نشان میدهد.
نویسنده: قاسم غفوری